ولیکن چون تو در عالم نباشد!
تو را نادیدن ما غم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباشد
من از دست تو در عالم نهم روی
ولیکن چون تو در عالم نباشد
من اول روز دانستم که این عهد
که با من میکنی، محکم نباشد
که دانستم که هرگز سازگاری
پری را با بنی آدم نباشد……
هووم. خوب گفتی.
محسن
جون 6, 2008 at 9:09 ب.ظ.
عالی بود
حسین
جون 6, 2008 at 9:29 ب.ظ.
عجب طرحهای ردیفی در میاندازی!
raoros: 😀
ناآرام
جون 7, 2008 at 10:24 ق.ظ.
زهرا خانم ..می گن ..اول شعر ..یه حسی به ادم میده ..که بیتهای دیگه نمیده …
تو را نادیدن ما غم نباشد…
همین
مداد
جون 7, 2008 at 4:15 ب.ظ.
من کشته ی مرده ی این هستم. عشق است مختاباد 🙂
خیلیییییییییییییییی ممنون!
amin
جون 7, 2008 at 7:40 ب.ظ.
زيبا بود
😦
satari sepide
جون 10, 2008 at 5:52 ق.ظ.
با سلام خدمت شما. من دنبال شاعر این شعر هستم. اگر میدانید لطف کنید یه ایمیل واسه من بزنید. خیلی ممنون میشم.
محمد
سپتامبر 21, 2008 at 5:38 ب.ظ.