Posts Tagged ‘lyrics’
نجوایی در گوش باد
گاهی خسته می شوی از انعکاس صدات تو گوش خودت، وقتی به خودت بشارت بهار و زندگی زیبا می دی.
گاهی خسته می شوی از اینکه هر بار افتادی، با یک دست، دست دیگرت را گرفتی و خودت را بالا کشیدی.
گاهی خسته می شوی از اینکه سایه ای کنارت هست و تو باید به خاطر سایه ای که نمی دانی کسی در پسش هست یا نه، به خودت بقبولانی که تنها نیستی.
خسته می شوی از تظاهر کردن های هر روزه ات و آن لبخندی که باید نشان بدهی که همه چیز سر جایش هست.
می خواهی کسی غیر از صدای شکسته خودت، بیاید، زمزمه کنه در گوش تو:
دخترک، از این دنیای خیالی که واسه خودت ساختی، بزن بیرون.
دخترک، می تونی بدون این مزخرفات هم نفس بکشی.
دخترک، خیلی چیزها اون بیرون هست که باید یاد بگیری.
دخترک، هنوز اون بیرون یه جایی برای ما هست.
دختر جون، من دست تو رو می گیرم و کمکت می کنم رد بشی از این جاده های لعنتی…
به سادگی یک بوسه، همه جوابا رو پیدا می کنیم.
نذار تبدیل به یه شبح بی رنگ بشی
تو زیباترین نقاشی هستی که دنیا ساخته…
برداشت آزاد از ترانه U-Turn (Lili)
بقیه ترانه های گروه AaRON از بلاگ اتاق من
* یه ماهی دوست بهتریه تا یه آدم
این حال من بی توست،بغض غزلی بی لب…
I
I was three feet from the floor,
من سه فوت بالاتر از زمین بودم
gasping for air,
نفس نفس می زدم
trying to release my father’s hands from my throat.
سعی می کردم دستهای پدرم را از گلویم باز کنم
I looked into his eyes and wondered
در چشمهای او نگاه کردم و شگفت زده شدم
if my feet would ever touch the floor again.
آیا باز هم پاهای من زمین را لمس خواهد کرد؟
Have you ever been hit so hard that it sends your body flying across the room?
آیا تا بحال ضربه ای خورده اید که بدن شما را در اطراف اتاق به پرواز دربیاورد؟
We all fall to the floor at some point.
ما همگی بالاخره در نقطه ای به زمین خواهیم خورد.
It’s how you pick yourself up, that’s the real challenge. Isn’t it?
این به خودتان بستگی دارد که چطور از جا برخیزید، مبارزه واقعی همینست. اینطور نیست؟
I’ve always lived in my own world.
من همیشه در دنیای خودم زندگی کرده ام
And I dance to escape my troubles.
و من برای این می رقصم تا از مشکلاتم فرار کنم.
I’ve learned that there’s light even in the darkest places.
من آموخته ام که حتی در تاریک ترین جاها نیز، نوری هست.
I can’t blame my father for anything.
من نمی توانم پدرم را برای چیزی مقصر بدانم.
You can’t rely on other people to make you happy.
شما نمی توانید روی دیگران تکیه کنید تا شما را شاد کنند.
But I know deep down inside, he loved me.
اما من می دانم او جایی در ته قلبش، مرا دوست داشت.
II
There was a time I suffered so much I wanted to get it out of me.
زمانی بود که من رنج بسیاری می کشیدم و می خواستم از آن خلاص شوم.
I would cut my arms, not to kill myself.
می خواستم دستهایم را قطع کنم که خودکشی نکنم.
I don’t want to die.
من نمی خواهم بمیرم.
I know I am lucky to be on this earth.
من می دانم که خوش اقبال هستم که در این دنیا زندگی می کنم
I did it so the physical pain could calm the pain that was eating me inside.
من رنج می کشیدم تا مگر درد فیزیکی ام، دردی را که داشت مرا از درون می خورد، تسکین دهد
Nothing was erased.
هیچ چیزی پاک نشد (بهبود پیدا نکرد)
I leave with my past tucked away deep inside of me.
من گذشته ام را چون طنابی که در درون من گره خورده باشد (جمع شده باشد)، رها کرده بودم
It comes out as an explosion and… it invades me.
اما آن مانند انفجاری از من بیرون آمد و به من حمله کرد
I believe we are messengers on Earth.
من اعتقاد دارم که ما پیامبرانی بر روی زمین هستیم.
I believe in angels.
من به فرشته ها اعتقاد دارم
I am blessed by God to tell myself I suffered that much to become who I am today.
من این نعمت را از خدا دارم که به خود بگویم اینهمه رنج بردم تا کسی بشوم که امروز هستم.
* تصویر: مدونا در حال اجرای ترانه ی اروتیکا در تور اعترافات – لندن- اسکرین کپچر از ویدئو- ادیت و طراحی: من
* متن: بخشی از اجراهای بازیگران در تور
* بهانه پست کردن این متن که خیلی وقت قبل ترجمه کردم، ترانه زخم زبون محسن چاووشی بود که یک بنده خدایی 😛 داد. من هم گوش کنم، ما که حالمون خراب بود، خرابتر شد!
The Rose
Some say love it is a river
بعضی ها می گن عشق یه رودخونه است
that drowns the tender reed
که نی نازک و لطیف رو در خودش غرق می کنه
Some say love it is a razor
بعضی ها می گن عشق مثل تیغ می مونه
that leaves your soul to bleed
که خون تو رو می ریزه و رهات می کنه
Some say love it is a hunger
بعضی ها می گن عشق یک اشتیاق و تمناست
an endless aching need
یک نیاز دردناک و بی پایان
I say love it is a flower
من می گم عشق یک گل
and you it’s only seed
که هنوز یه بذر کوچکه
It’s the heart afraid of breaking
قلبیه که همیشه از شکستن هراس داره
that never learns to dance
برای همین یاد نمی گیره که برقصه و لذت ببره
It’s the dream afraid of waking that never
رویاییه که بخاطر ترس از بیدار شدن
takes the chance
هرگز شانس به حقیقت پیوستن رو پیدا نمی کنه
It’s the one who won’t be taken
همون کسیه که چیزی به دست نمیاره
who cannot seem to give
چون چیزی رو نمی بخشه
and the soul afraid of dying that never learns to live
و روحی که بخاطر هراس از مردن هیچوقت زندگی رو یاد نمی گیره
When the night has been too lonely
پس وقتی که شبها خیلی تنهایی
and the road has been too long
و راه به نظرت خیلی طولانی میاد
and you think that love is only
for the lucky and the strong
و فکر می کنی که عشق فقط برای آدمای خوش شانس و قدرتمنده
Just remember in the winter far beneath the bitter snows
فقط به یادت بیار که تو زمستون زیر اونهمه برف
lies the seed
یه بذری خوابیده
that with the sun’s love
in the spring
becomes the rose
که با تابیدن عشق در بهار به یک گل رز تبدیل می شه
🙂
The Rose
West Life Music
The End of December
اینم آخر دسامبر… هیچی غیر از این موسیقی توی ذهنم نمیاد:
Famous Blue Raincoat – Leonard Cohen< Get it >
It’s four in the morning, the end of December
I’m writing you now just to see if you’re better
New York is cold, but I like where I’m living
There’s music on Clinton Street all through the evening.
I hear that you’re building your little house deep in the desert
You’re living for nothing now, I hope you’re keeping some kind of record.
Yes, and Jane came by with a lock of your hair
She said that you gave it to her
That night that you planned to go clear
Did you ever go clear?
Ah, the last time we saw you you looked so much older
Your famous blue raincoat was torn at the shoulder
You’d been to the station to meet every train
And you came home without Lili Marlene
And you treated my woman to a flake of your life
And when she came back she was nobody’s wife.
Well I see you there with the rose in your teeth
One more thin gypsy thief
Well I see Jane’s awake —
She sends her regards.
And what can I tell you my brother, my killer
What can I possibly say?
I guess that I miss you, I guess I forgive you
I’m glad you stood in my way.
If you ever come by here, for Jane or for me
Your enemy is sleeping, and his woman is free.
Yes, and thanks, for the trouble you took from her eyes
I thought it was there for good so I never tried.
And Jane came by with a lock of your hair
She said that you gave it to her
That night that you planned to go clear
— sincerely, l. cohen